نوشته شده توسط : sara jooon

 

 

تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم
تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی
و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم
تو دریایی ترینی آبی و آرام و بی پایان
و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم
تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف
و من در آرزوی قطره های پاک بارانم
نمی دانم چه باید کرد با این روح آشفته
به فریادم برس ای عشق من امشب پریشانم
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار
و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم
تو مثل مرز احساسی قشنگ و دور و نامعلوم
و من در حسرت دیدار چشمت رو به پایانم
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوتر
و من هم یک کبوتر تشنه باران درمانم
بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من
ببین با تو چه رویایی ست رنگ شوق چشمانم
شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم
تو فکر خواب گلهایی که یک شب باد ویران کرد
و من خواب ترا می بینم و لبخند پنهانم
تو مثل لحظه ای هستی که باران تازه می گیرد
و من مرغی که از عشقت فقط بی تاب و حیرانم
تو می آیی و من گل می دهم در سایه چشمت
و بعد از تو منم با غصه های قلب سوزانم
تو مثل چشمه اشکی که از یک ابر می بارد
و من تنها ترین نیلوفر رو به گلستانم
شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر کرده
و شاید یک مه کمرنگ از شعری که می خوانم
تمام آرزوهایم زمانی سبز میگردد
که تو یک شب بگویی دوستم داری تو می دانم
غروب آخر شعرم پر از آرامش دریاست
و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم
به جان هر چه عاشق توی این دنیای پر غوغاست
قدم بگذار روی کوچه های قلب ویرانم
بدون تو شبی تنها و بی فانوس خواهم مرد
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم



:: بازدید از این مطلب : 639
|
امتیاز مطلب : 297
|
تعداد امتیازدهندگان : 89
|
مجموع امتیاز : 89
تاریخ انتشار : 12 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

 

يه روزي يه دخـــــــــتري بود به نام فرشته با هزاران آرزوي قشنگ و هزاران رؤياي زيايي كه توي ذهنش واسه خودش ساخته بــــــــــود . فرشته ي قصه ما يه كبوتر داشت كه خيلي دوسش داشت و هميشه براش دونه مي پاشيد و ازش نگهداري مي كــــــــــــرد تا مبادا اتفاقي براي كبوتـــــــــــر قشنگش بيافته و پرنده زيباش تنها بمــــــــــونه

هـــــــــــر لحظه به يادش بود و هيچ وقت از يادش غافل نمي موند . فرشته يه دختر خيلي شـــــــــــــاد و سرحال و سر زنده بود و هزاران جور فكراي رنگارنگ در ذهنش م ساخت و زندگي رو زيبــــــــــا مي ديد

اما يك شب طوفان سختي گرفت و باد و بارو و طوفان دل فــــــــــرشته رو لرزوند . فرشته خيلي دلش واسه كبوتــــــــــرش شور ميزد آخه از وقتي طوفان شروع شده و بود و همه جا رو بهم ريخته بـــــــــــــود خبري از كبوتــــــــــر نبود و فرشته زار زار گــــــــــريه مي كرد و براي پرنده اش دعا مي كـــــــــــــــــرد

بعــــــــد از طوفان سخت و طاقت فرسا فــــــــــرشته ديگه خيلي تنهـــــــــا شده بود آخه ديگه كبــــــوتري نداشت و پرنده اونو تنهــــــــا گذاشته بود . حالا شب و روز چشــــــم مي دوخت به پنجره تنهاي اش و اشك مي ريخت اما ديگه خبري از هزاران هزار آرزوي قشنگ و رؤيايي اش نبود

فـــــــــــرشته خيلي تنها و غــــــــــــريب بود و دلش مي خواست بمـــــــــيره و از اين زندگي خسته كننده و بيهـــــــــوده راحت بشه . حالا ديگه هيچ پرنده ي نمي تونست جاي پرنده ي فــــــــــــرشته رو بگيره و ديگه هيچ آرزوي قشنگ و زيبايي براي زندگي كـــــــــردن نمونده بود

فرشــــــــــــته تنها و غمگين به پنجــــــــــره خيره شد تا شايد به ياد خاطرات گذشته باز هم اشك بريزه و در تنهايي و ســـــــــكوت فـــــــــكر كنه ......

 

 



:: بازدید از این مطلب : 935
|
امتیاز مطلب : 283
|
تعداد امتیازدهندگان : 87
|
مجموع امتیاز : 87
تاریخ انتشار : 11 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

اي نگاهت نخي از مخمل و از ابريشم
چند وقت است که هر شب به تو مي انديشم

به تو آري ، به تو يعني به همان منظر دور
به همان سبز صميمي ، به همبن باغ بلور

به همان سايه ، همان وهم ، همان تصويري
که سراغش ز غزلهاي خودم مي گيري

به همان زل زدن از فاصله دور به هم
يعني آن شيوه فهماندن منظور به هم

به تبسم ، به تکلم ، به دلارايي تو
به خموشي ، به تماشا ، به شکيبايي تو

به نفس هاي تو در سايه سنگين سکوت
به سخنهاي تو با لهجه شيرين سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است

یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش

آه ای خواب گران سنگ سبکبار شده
بر سر روح من افتاده و آوار شده

در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم ، تشنه دیدار من است

یک نفر سبز ، چنان سبز که از سرسبزیش
می توان پل زد از احساس خدا تا دل خویش

رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است

آی بی رنگ تر از آینه یک لحظه بایست
راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟

اگر این حادثه هر شبه تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو و آینه اینقدر یکیست؟

آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه ورد زبانم شده بود

اینک از پشت دل آینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است

آن الفبای دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبح شاد شبانگاه تویی

حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگی ست  ، به انکار مکوش...

 



:: بازدید از این مطلب : 612
|
امتیاز مطلب : 308
|
تعداد امتیازدهندگان : 90
|
مجموع امتیاز : 90
تاریخ انتشار : 10 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

 

دنيا كوچيكه و عشق تو ، بزرگ

دستهاي من كوچيكه و قلب تو ، بزرگ

چشمهاي من كوچيكه و آسمون دل مهربون تو ، بزرگ

اشكهاي من كوچيكه ولي غربت تو ، بزرگ

آسمون دل من كوچيكه و ستاره ي عشق تو ، بزرگ

گر چه عشق من كوچيكه و قلبم طاقت غم نداره

اما بدون تا روزي كه نفس مي كشم و زنده ام

عشق زيبا و قشنگت هميشه توي قلب كوچيكم مي مونه

 



:: بازدید از این مطلب : 703
|
امتیاز مطلب : 298
|
تعداد امتیازدهندگان : 88
|
مجموع امتیاز : 88
تاریخ انتشار : 9 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

 

دوستت می دارم،دوستم داشته باش
 
 عمق احساس مرا،تو بدانی ای کاش
 دوستت می دارم،از خودم بیشترت
 خویش می دانمت از،هر کسی خویش تَرَت
 تو به من نزدیکی،بیشتر از هر کس
به من از من حتّی،به من از خون و نفس
 نازُکای تن تو،مثل پیچک به تنم
 پیچد و حیرانم،که تویی یا که منم
 دستهایت چو مرا،می فشارند به خویش
 از خدا می گذرم،از خدا حتّی بیش
 به خدا می ترسم،نکند خواب است این
 که تنش نرم و زلال تر ازآب است این
 گر طبیبی تو که کاش،کاش بیمار شوم
 گر تو خوابی،نکند،زود بیدار شوم
 گر بهشتی باشد،سرزمین تن توست
 همه بستان بهشت،یک گل دامن توست
 


:: بازدید از این مطلب : 679
|
امتیاز مطلب : 263
|
تعداد امتیازدهندگان : 83
|
مجموع امتیاز : 83
تاریخ انتشار : 8 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

به نام آن که عشق را با خون به هم پیوند داد

 

 

در کوچه ای خلوت به دنبال عشق می گشتم عشقی که تا ابد با من باشد عشقی که بتواند من را درک کند

 

در کوچه ی خلوت گلی را دیدم گلی که پر از احساس و پر از خون جاری از عشق بود.

 

شاید شما فکر کنید که کوچه ی خلوت فقط برای قصه هایی از جدایی است ولی نه بعضی از کوچه های

 

خلوت انسان رو به عشق نزدیک تر میکنه .

 

در آن کوچه یک گلی بود که شاخه ای شکسته داشت گلبرگ های آن پرپر شده بود و جز آه و ناله چیزی

 

برای حرف نداشت .

 

من آن شاخه ی خشکیده را به خانه بردم از او مراقبت کردم او را در جایی قرار دادم که سرور تمام گلها

 

شود به آب دادم از خورشید خواستم که بهترین نور خود را به گل بتاباند تا آن گل شایسته ی سروری گلها

 

را داشته باشد .

 

 من از او آن قدر مواظبت کردم  گاهی دستم از خارهای آن گل زخمی میشد ولی با هر رنج و زحمتی بود

 

آن را به درجه ی سروری رساندم .

 

حال من آن گل را در گلدان خود نگه داشته ام و او را همچون خدا میپرستم و او هم با بوی خوش خود

 

مرا سر مست میکند.

 



:: بازدید از این مطلب : 620
|
امتیاز مطلب : 303
|
تعداد امتیازدهندگان : 90
|
مجموع امتیاز : 90
تاریخ انتشار : 7 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

 

 

باز در چهره خاموش خیال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و در غربت دل
حسرت بوسه هستی سوزت
باز من ماندم و یك مشت هوس
باز من ماندم و یك مشت امید
یاد آن پرتو سوزنده عشق
كه ز چشمت به دل من تابید
باز در خلوت من دست خیال
صورت شاد ترا نقش نمود
بر لبانت هوس مستی ریخت
در نگاهت عطش طوفان بود
یاد آن شب كه ترا دیدم و گفت
دل من با دلت افسانه عشق
چشم من دید در آن چشم سیاه
نگهی تشنه و دیوانه عشق
یاد آن بوسه كه هنگام وداع
بر لبم شعله حسرت افروخت
یاد آن خنده بیرنگ و خموش
كه سراپای وجودم را سوخت
رفتی و در دل من ماند به جای
عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده اشك
حسرتی یخ زده در خنده سرد
آه اگر باز بسویم آیی
دیگر از كف ندهم آسانت
ترسم این شعله سوزنده عشق
آخر آتش فكند بر جانت

 



:: بازدید از این مطلب : 623
|
امتیاز مطلب : 280
|
تعداد امتیازدهندگان : 87
|
مجموع امتیاز : 87
تاریخ انتشار : 4 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

 

سلام سلام

همتون خيلي بي معرفتين بي وفا ها

اصلا سر نميزنين

نظر نميذارين

اما اشكال نداره از امروز آپ ميكنم هر كي نظر داد خوشا به مرامش

هر بي وفا رد شد اونم خوشا به بي مراميش



:: بازدید از این مطلب : 690
|
امتیاز مطلب : 301
|
تعداد امتیازدهندگان : 87
|
مجموع امتیاز : 87
تاریخ انتشار : 3 مهر 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

دوستش می‌دارم
چرا که می‌شناسمش،
                              به دوستی و یگانگی.

ــ شهر
   همه بیگانگی و عداوت است. ــ
 
هنگامی که دستان مهربانش را به دست می‌گیرم
تنهایی غم‌انگیزش را درمی‌یابم.
 

 
اندوهش
           غروبی دلگیر است
                                   در غُربت و تنهایی.
همچنان که شادی‌اش
طلوعِ همه آفتاب‌هاست
و صبحانه
ونانِ گرم،
و پنجره‌ای
             که صبحگاهان
به هوای پاک
گشوده می‌شود،
و طراوتِ شمعدانی‌ها
                             در پاشویه‌ی حوض.
 

 
چشمه‌ای
پروانه‌ای و گُلی کوچک
از شادی
           سرشارش می‌کند،
و یأسی معصومانه
                        از اندوهی
                                     گرانبارش:
اینکه بامدادِ او دیری‌ست
تا شعری نسروده است.
 
چندان که بگویم
                     «امشب شعری خواهم نوشت»
با لبانی متبسم به خوابی آرام فرو می‌رود
چنان چون سنگی
                        که به دریاچه‌ای
و بودا
       که به نیروانا.
و در این هنگام
                   دخترکی خُردسال را مانَد
که عروسکِ محبوبش را
                               تنگ در آغوش گرفته باشد.
 

 
اگر بگویم که سعادت
                           حادثه‌ای‌ست بر اساسِ اشتباهی؛
اندوه
      سراپایش را در بر می‌گیرد
چنان چون دریاچه‌ای
                          که سنگی را
و نیروانا
          که بودا را.
چرا که سعادت را
                       جز در قلمروِ عشق بازنشناخته است
عشقی که
              بجز تفاهمی آشکار
                                       نیست.
 
بر چهره‌ی زندگانیِ من
که بر آن
          هر شیار
                     از اندوهی جانکاه حکایتی می‌کند
آیدا
    لبخندِ آمرزشی‌ست.
 
نخست
          دیرزمانی در او نگریستم
چندان که چون نظر از وی بازگرفتم
در پیرامونِ من
                  همه چیزی
                                 به هیأتِ او درآمده بود.
آنگاه دانستم که مرا دیگر
                                 از او
                                      گریز نیست.

"احمد شاملو"

شعر زيبايي بود به وبلاگ  ***زشت*** بريد خيلي وبلاگ قشنگيه خداييش

دوستتون دارم

 



:: بازدید از این مطلب : 859
|
امتیاز مطلب : 275
|
تعداد امتیازدهندگان : 80
|
مجموع امتیاز : 80
تاریخ انتشار : 29 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

عشق یعنی آواره بودن،

مثل باران یکجا نبودن

 عشق یعنی تنها نشستن،

 از برای دیگری شعری سرودن

 عشق یعنی دلداده بودن،

زلف یار را از او ربودن

 عشق یعنی اینجا نبودن،

 چون پرنده بالهایت را گشودن

عشق یعنی آشفته بودن، گیج و حیران، درخود نبودن

 عشق یعنی هیچی ندیدن، قلب خود را از غم زدودن

 عشق یعنی از خود گذشتن، رب خویش را هر دم سجودن

عشق یعنی آخر رسیدن، روزی صدبار مردن و بازم سرودن

و باز هم سرودن

سرودن

سرودن تا ابد



:: بازدید از این مطلب : 601
|
امتیاز مطلب : 193
|
تعداد امتیازدهندگان : 55
|
مجموع امتیاز : 55
تاریخ انتشار : 28 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon



:: بازدید از این مطلب : 431
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 40
|
مجموع امتیاز : 40
تاریخ انتشار : 27 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

برای من زیباتر از ریزش نم نم بارون،

قشنگتر از دشت و بیابون،

رنگ چشمون تو بوده.

برای من زیباتر از طلوع خورشید بین کوهها...

آب جاری توی رودها...

شوق اشکای تو بوده.

حقیقته حقیقته ای همیشه تکیه گاهم...

ای تو شعر هر ترانم...

بی تو همدمی ندارم.

عاشق تویی،شیدا تویی

ای تو معنای صداقت...

تو حقیقتی،حقیقت.

تو عزیزی،نازنینی،

تو،تو این عشق ، عاشق ترینی

من به لطفت جون گرفتم...

مهربونم،به تو خو گرفتم.

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

 

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

تو رو دوست دارم...

 

 



:: بازدید از این مطلب : 383
|
امتیاز مطلب : 145
|
تعداد امتیازدهندگان : 43
|
مجموع امتیاز : 43
تاریخ انتشار : 27 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

سلام به دوستان گلم

خوبين خوشين

چه خبرا

خوب صداي پاي مهر شنيده ميشه

بوي پاييز به مشام ميرسه

واقعا دلنشين و قشنگه

مهر مياد و باز هم سر ما بچه ها و شما بزرگ ترا شلوغ ميشه

ولي اين به معناي اينم نيست كه من آپ نمي كنم ها

راستش امروز يه روز خيلي خاصيه نمي دونم چرا

اما احساسم يه احساس ديگه ايه امروز دلم يه خورده تنگ شده

صدام يكم آهسته تر شده

گلوم سنگين تر شده

قلبم غمگين تر

و خودم تنها تر

نه اون تنهايي تنهايي كه فقط خودمم و خدا و دلم

نميدونم به خاطر چي

يه مسافر دارم دعا كنيد كارش درست بشه بتونه زود تر بياد

دعا كنيد

 



:: بازدید از این مطلب : 414
|
امتیاز مطلب : 132
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : 26 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

پاي كامپيوتر بي رمق نشسته بودم فكر ميكردم براي امشب چي بنويسم يه دفعه ديدم

يه صداي عجيب مياد صداي در زدن باد بود نه بارونه

داره بارون مياد آره بارونه  داره بارون مياد  

دوباره دلم تنگ شد دوباره اشك هام دارن سرازير ميشن

بارون با شدت ميزد به پنجره اتاق

فهميدم كه آسمون داره صدام ميكنه بي هوا رفتم پنجره رو باز كردم بارون با لذت خواصي ميزد تو اتاق 

حس آرامش داشتم اولين باري بود ه از شنيدن صداي بارون اينقدر لذت ميبردم

انگار داشتم پرواز ميكردم

آسمون سرخ بود فهميدم خيلي دلش گرفته كه داره خون ميباره

كاملا خيس شده بودم آسمون تيره بود هيچ ستاره اي ديده نميشد كه يك دفعه ستاره ي من ستاره اي كه هر شب قبل از خواب با هم حرف ميزنيم به سختي از پشت آسمون پر از ابر اومد بيرون بهم فهموند كه هنوز يكي هست كه دوست داره من بهش ميگم ستاره عشق آسمون با اين كارش گفت من دركت ميكنم

بهم فهموند عشقت دوست داره پس اشكاتو پاك كن 

بوسه اي شيرين به صورت خيس آسمان و لبخندي زيبا به معناي اثبات عشقت بزن

پنجره رو ببند و برو بخواب

فردا هم به عشقت زنگ بزن بگو كه دوسش داري

دوستاي گلم

ديشب يه شب عجيب بود بارون قشنگي ميومد

ميخوام بگم كه هميشه كسي يا كساني هستند كه با تمام وجودشون دوستون داشته باشن

پس شما هم پنجره ي دلتو ببند لبخندي كوچك به خدا بزن و برو برو برو تا وقتي كه برسي به اونجايي كه دوست داري

دوسِت دارم اميرم صادقانه ميگم عاشقتم

 

 

مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود. ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت
و با آن چند خط روی بدنه ماشین کشید. مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و
چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که در
دستش داشت، این کار را می کرد!

در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را از دست داد.

وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید:
کی انگشتانم دوباره رشد می کنند؟

مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی بر زبان نیاورد. او به سمت ماشینش برگشت و از
روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که از کرده خود بسیار
ناراحت و پشیمان بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه
کرد. پسرش نوشته بود:

«دوستت دارم بابایی»

روز بعد آن مرد خودکشی کرد!

عصبانیت و دوست داشتن هیچ حد و حدودی ندارند. دومی را انتخاب کنید تا یک
زندگی زیبا و دوست داشتنی داشته باشید. این را نیز به یاد داشته باشید که:

وسایل برای استفاده کردن هستند و انسانها برای دوست داشتن. اما مشکل جهان
امروز این است که انسانها مورد استفاده واقع می شوند و به وسایل عشق ورزیده
می شود.

بیایید همواره این گفته را به یاد داشته باشیم:
وسایل برای استفاده کردن هستند.
انسانها برای دوست داشتن هستند.

مواظب افکارتان باشید، آنها به کلمات تبدیل می شوند.
مواظب کلماتی که به زبان می آورید، باشید، آنها به رفتار تبدیل می شوند.
مواظب رفتارتان باشید، آنها به عادت ها تبدیل می شوند.
مواظب عادت هایتان باشید، آنها شخصیت شمار را شکل می دهند.
مواظب شخصیت تان باشید، چون سرنوشت شما را می سازد.

 

دوست دارم امير جونم خيلي

S.A

 



:: بازدید از این مطلب : 459
|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 22 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

عشق يعني يك سلام و يك درود
 
عشق يعني درد و محنت در درون
 
عشق يعني يك تبلور يك سرود
 
عشق يعني قطره و دريا شدن
 
عشق يعني يك شقايق غرق خون
 
عشق يعني زاهد اما بت پرست
 
عشق يعني همچو من شيدا شدن
 
عشق يعني همچو يوسف قعر چاه
 
عشق يعني بيستون كندن بدست
 
عشق يعني آب بر آذر زدن
 
عشق يعني چون محمد پا به راه
 
عشق يعني عالمي راز و نياز
 
عشق يعني با پرستو پرزدن
 
عشق يعني رسم دل بر هم زدن
 
عشق يعني يك تيمم يك نماز
 
عشق يعني سر به دار آويختن
 
عشق يعني اشك حسرت ريختن
 
عشق يعني شب نخفتن تا سحر
 
عشق يعني سجده ها با چشم تر
 
عشق يعني مستي و ديوانگى
 
عشق يعني خون لاله بر چمن
 
عشق يعني شعله بر خرمن زدن
عشق يعني آتشي افروخته
 
عشق يعني با گلي گفتن سخن
 
عشق يعني معني رنگين كمان
 
عشق يعني شاعري دلسوخته
 
عشق يعني قطره و دريا شدن
 
عشق يعني سوز ني آه شبان
 
عشق يعني لحظه هاي التهاب
 
عشق يعني لحطه هاي ناب ناب
 
عشق يعني ديده بر در دوختن
 
عشق يعني در فراقش سوختن
 
عشق يعني انتظار و انتظار
 
عشق يعني هر چه بيني عكس يار
 
عشق يعني سوختن يا ساختن
 
عشق يعني زندگي را باختن
 
عشق يعني در جهان رسوا شدن
 
عشق يعني مست و بي پروا شدن
 
عشق يعني با جهان بيگانگى

 

و من صادقانه دوستت دارم و ستايشت ميكنم

امير جان نگران هيچي نباش

همه چيز به لطف خدا درست ميشه

من همه جوره پشتت هستم

به 21 زبان مختلف به عزيزتان بگوييد كه چقدر دوستش داريد

 

 

 

01) English : I Love You

02) Persian : To ra doost daram

03) Italian : Ti amo

04) German : Ich liebe Dich

05) Turkish : Seni Seviyurum

06) French : Je t'aime

07) Greek : S'ayapo

08) Spanish : Te quiero

09) Hindi : Mai tumase pyre karati hun

10) Arabic : Ana Behibak

11) Iranian : Man doosat daram

12) Japanese : Kimi o ai shiteru

13) Yugoslavian : Ya te volim

14) Korean : Nanun tangshinul sarang hamnida

15) Russian : Ya vas liubliu

16) Romanian : Te iu besc

17) Vietnamese : Em ye^ Ha eh bak

18) Syrian/lebanese : Bhebbek

19) Swiss-German : Ch'ha di ga"rn

20) Swedish : Jag a"Iskar dig

21) Africans : Ek het jou li ...

 



:: بازدید از این مطلب : 470
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : 20 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

 

سلام به همه ي رفقا ي عزيز

بابا شرمندم كردين با نظراي خوبتون

                                                                     دوستتون دارم

فعلا

S.A



:: بازدید از این مطلب : 460
|
امتیاز مطلب : 83
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 20 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

يك سلام به زيبايي ديدن خورشيد سوزان امروز و غروب دل انگيز ماه  !!!

خوبين ؟

خوشين؟

خوب خدا را شكر.......

ماه رمضون تموم شد ها

بريد از امروز

 صبحانه

 ناهار

 شام و كلا هرچي دوست دارين ميل كنيد

نوش جان اما واقعا ماه رمضان زود گذشت

خوب امروز دلم براي عشقم تنگ شده به نظرتون چيكار كنم

بشينم به عكسش نگاه كنم ؟نه

بهش فكر كنم ؟نه

بهش زنگ بزنم ؟نه          

اول صبح است يه اس ام اس بدم از خواب بپره ؟خيلي عاليه

|
امتیاز مطلب : 95
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 19 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

دو تا  سلام

اوليش به همه ي همه ي دنيا

و  عيد سعيد فطر را به همه تبريك ميگم

با تمام شدن ماه رمضان در های رحمت خدا بسته خواهد شد. مواظب باشيد لای در نمونید!

 و يك چيز ديگه

ميتونيد نديده تصوير من رو توي ذهنتون تصور كنيد؟

.

.

.

تونستيد؟ بهتون تبريك ميگم شما ماه را رويت كرديد عيدتون مبارك

و يك سلام هم به عاشقاي عاشق

سلام به همه ي دوستانم عاشقانه نوشتن براي من عادت شده

چرا

چون عاشق شدم عاشقي بي دردسر نيست و من قبول كردم پس حتي اگه جونم هم بره براي عشقم ميرزه چون دوسش دارم چون دوستم داره

آي ي ي ي ي ي ي

بشنويد صداي فرياد منو

صداي فرياد يك عاشق رو

كه ميگه ساكت نشينيد

با دنيا مبارزه نكنيد

باهاش كنار بياين دوسش داشته باشين تا باهاتون خوب بشه

دنيا هم مثل بچه ها ميمونه اگه باهاش لج كني باهات لج ميكنه اما اگه يكم باهاش بهتر باشي يكم اذيتت ميكنه ولي آخرش باهات رفيق ميشه... باهات راه مياد دستتو ميگيره اما به شرطي خدا رو فراموش نكني

من باهاش يكم رفيق شدم....

پس بدونيد كه .......:

با دنيا نجنگيد

ساكت نباشيد

كنار نكشيد

با هاش دوست باشيد

دوستتون دارم

دوست دارم عشقم

S.A

 


 



:: بازدید از این مطلب : 391
|
امتیاز مطلب : 88
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 19 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

 

 

سلام دوستون دارم

نظر يادتون نره



:: بازدید از این مطلب : 462
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 17 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

دوباره سلام

ماه رمضان هم تمام شد ماه ميهماني خدا هم تمام شد آخ كه چقدر دلم براش تنگ ميشه

تو اين ماه مبارك و قشنگ بيشتر با خدا دوست بودم حرف ميزدم و خدا جوابمو ميداد

خدا جون خداي خوبي هاي بزرگ و مهرباني هاي بي كران

دلم ميخواهد فاصله هارا از ميان برداري هم فاصله ي خودم با تو هم فاصله من با او

خدا يا همه مريض ها را زود تر به سلامتي باز گردان

بي پناهان را پناه ده  و بيچارگان را چاره

آدماي زيادي هستن افتادن ته چاه ته چاه هاي عميق منتظرن منتظر تو كه براي و يك باره ديگه بهشون بگي كه راه  برگشت هست كه تو هستي بزرگيت هست

خدايا دلم براش تنگ شده

دوستم داره

دوستش دارم اما فاصله  روي  زمين بينمون زياده

خدايا ميخوام موضوع رو به مامانم بگم اما ميترسم آره چي ميشد من هنوز بچه باشم

اي اي اي

چون آدما وقتي بچه ان همه چيز رو بدون ترس ميگن بي ريا به زبون ميارن

اما حالا همه براي حرف هاشون مِن مِن مي كنن براي هر حرفي دليل دارن توجيه ميكنن اصلا .....

خدايا تو اين دنيا من عاشقم يه عاشق تنها يه عاشقي كه دلش ميخواد با همه باشه اما نميشه

يه ياره خوب دارم پشتمه  يه پشته محكم مي تونم بهش اعتماد كنم تو اين دنياي بي اعتمادي  اما ميخوام به همه بگم دوسش دارم

ولي

ميترسم

ميترسم

ميترسم

نمي دونم چرا

دوسِت دارم خدايا تنهام نزار نه منو نه اميرمو

يه كاري كن موضوع رو بتونم به مامانم بگم

دوسِت دارم ..........

 

S.A



:: بازدید از این مطلب : 657
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

كاش می شد عشق را معنا کنیم
کاش می شد خنده بر دنیا کنیم

کاش بودی از دل من با خبر
گریه ام میکرد بر قلبت اثر

کاش می شد مرهم زخمم شوی
کاش می شد همدم عشقم شوی

کاش می شد خواب را تعبیر کرد
کاش می شد عشق را تفسیر کرد

کاش می شد مثل باران می شدیم
کاش می شد رعد و طوفان می شدیم

کاش می شد عشق را بهتر شناخت
نغمه ای از عشق و از مستی نواخت

کاش می شد عشق را معنا نمود
عاشقی و عشق را با هم سرود

 

و من اين كار را كردم بيي ريا و صادقانه .....

و تو يارم بودي هميشه

و ميدانم باز هم خواهي بود...

S.A

 



:: بازدید از این مطلب : 540
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 15 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

توي اين لحظه ي خالي

تو ي اين اتاق خلوت

انگاري كسي رسيده

كسي كه خاطره هامو با خودش اين جا آورده

انگاري 22 ساله پنجره بارون نخورده

دوسِت دارم لبالب

 ميسوزه عشقم از تو

پر ميشم از اسمت

تو هر ثانيه هر شب

 

من نميدونم چطور شد

من چجوري دل سپردم

من فقط ديدم كه چشماش پره بارونه و خواهش

عاشقونه منو برده

تا ته حس نوازش

 

تقديم به نفسم كه اگه نباشه ممكن نيست منم زنده باشم

دوست دارم امير جون

 



:: بازدید از این مطلب : 509
|
امتیاز مطلب : 104
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 14 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

بيشتر از آنچه که تصور ميکنی دوستت دارم

و

بيشتر از آنچه باور داری عاشق توهستم
بيشتر از هر عشقی بر تو عاشقم و بيشتر از هر ديوانه ای مجنون تو هستم.
عزيزم من محتاج تو هستم و بدون تو زندگی برایم مفهومی

 

جز تاريکی و سياهی ندارد!
دوستت دارم چونکه ميدانم تو نيز مرا دوست ميداری ،

 

دوستت دارم چونکه مرا باور داری و مرا لايق آن قلب پر از محبتت ميدانی!
تنها آرزويم اين است که تا آخرين لحظه زندگی ام در کنارتو باشم

 

و جز اين از خدای خويش هيچ آرزويی را ندارم
عزيزم اين قلب کوچک و شکسته و پر از عشق من تنها هديه ای است

 

از طرف من به تو!
از تمام دنيا تنها همين قلب کوچک را دارم ، همين و بس!
عزيزم تا پايان با تو می مانم چونکه تنها تو هستی که

 

معنای واقعی عشق را به من ابراز کردی و آموختی!
آموختی که عشق يعنی تا پايان زندگی ماندن و تا پایان زندگی دوست داشتن!
عزيزم به جز تو کسی برای من دوست داشتنی نيست و

 

به جز تو کسی لايق اين قلب بی طاقت من نيست
هر جای دنيا که هستی بدان که در اين دنيای بزرگ

 

کسی هست که عاشق و ديوانه تو می باشد !
هر جای دنيا که هستی بدان که من به انتظار تو می مانم تا تو را ببينم و

 

در آغوش خود بفشارم!
عزيزم دنيا خيلی بزرگ است ، اين دنيا پر از عاشق و معشوق است ،

 

پر از ليلی و مجنون است، اما همه عاشقان يک سو ،

 

و من و تو نيز يک سوی ديگريم!
عزيزم تو دومين قبله عبادت منی و در همه لحظه ها بعد از خدا

 

تو را عبادت ميکنم!

 

عزيزم بدون تو ،جايی در اين دنيای بزرگ ندارم ،

 

و تنهاتر از من ديگر تنهايی نيست!
تو همان دنياي منی عزيزم ، به هر زيبايی های اين دنيا که

 

می نگرم تو را ميبينم .
دوستت دارم عزيزم خيلی دوستت دارم ،

 

آنقدر دوستت دارم که ديگر هيچگونه جای ابرازی برای آن نيست!
مستم از اين عشق تو ، و پريشانم از غصه های تو و گريانم از اشکهای تو!
با تو پر از اميدم ، و رنگ خوشبختی را خوش رنگ از گذشته می بينم
با تو قلب من خوشبخت ترين قلب دنياست ، با تو اين دنيا برايم همان بهشت است!
عزيزم دوستت دارم … چون که در ميان اينهمه عاشقان تو

 

توانستی بمانی با قلبم ، بسازی با احساسم و درک کنی زندگی ام را !
عزيزم دوستت دارم… چون که اين قلب کوچک و پر از عشق مرا

 

در قلبت طلسم کرده ای و نگذاشتی هيچ کس ديگر قلب مرا از تو بگيرد !
اينبار با فرياد ، با چشمهای گريان ، با قلبی عاشق ،

 

با اراده و با احساسی پرا از دوست داشتن ميگويم که

 

دوستت دارم تا همه عاشقان فرياد مرا بشنوند و

 

به من بنگرند و شرمنده شوند!

 

عاشق ات هستم و ميمانم

دوستت دارم و عاشقانه ستايشت ميكنم

S.A


 

 



:: بازدید از این مطلب : 480
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 14 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می كرد كه زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد.

جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق كردند كه قلب او به راستی زیباترین قلبی است كه تاكنون دیده‌اند. مرد جوان با كمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت.

ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت كه قلب تو به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام می‌تپید اما پر از زخم بود. قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تكه‌هایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نكرده بودند برای همین  گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت كه هیچ تكه‌ای آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود می‌گفتند كه چطور او ادعا می‌كند كه زیباترین قلب را دارد؟


مرد جوان به پیر مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخی می‌كنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه كن؛ قلب تو فقط مشتی زخم و بریدگی و خراش است .

پیر مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر می‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمی‌كنم. هر زخمی نشانگر انسانی است كه من عشقم را به او داده‌ام،  من بخشی از قلبم را جدا كرده‌ام و به او بخشیده‌ام. گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است كه به جای آن تكه‌ی بخشیده شده قرار داده‌ام؛ اما چون این دو عین هم نبوده‌اند گوشه‌هایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد كه برایم عزیزند؛ چرا كه یاد‌آور عشق میان دو انسان هستند. بعضی وقتها  بخشی از قلبم را به كسانی بخشیده‌ام اما آنها چیزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآور هستند اما یاد‌آور عشقی هستند كه داشته‌ام. امیدوارم كه آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه‌ای كه من در انتظارش بوده‌ام پركنند، پس حالا می‌بینی كه زیبایی واقعی چیست؟

مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی كه اشك از گونه‌هایش سرازیر می‌شد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم كرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشه‌ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود زیرا كه عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ كرده بود...

 

قلبم را با صداقت تقديمت ميكنم

ميدونيد در تمام مدتي كه ميشناسمش در تمام مدتي كه با هم آشنا شديم فاصله زمينيه زيادي بين ماست اما در حقيقت روحمون يكيه  هر وقت به آسمون نگاه ميكنم ميتونم وجودش رو كنارم احساس كنم و اين عشق واقعيه پس به خاطر همين

دوست دارم عزيزم.

S.A

      


 

 



:: بازدید از این مطلب : 578
|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 14 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

يه سلام اول به خداي مهربون كه خالق اين دنيا و عاشقاست

و

بعد يه سلام به عشقم امير

و بعد هم يه سلام به همه دوستاني كه به اين وبلاگ سر ميزنن


 

روز اول شوخي شوخي عاشقت شدم

روز دوم آرام آرام دلبستت شدم

روز هاي بعد و بعدش ديدم ديوونت شدم

اما واقعا ميفهمم حالا اصلا نمي تونم ازت دل بكنم چون دوست دارم خيلي خيلي زياد!!!!

 

 

 

خدايا هممونو يكم به خودت نزديك تر كن

طعم عشق را به يادمان بياور

  و فاصله هارا به چشممان

  خدا  چقدر بزرگي و  چقدر مهربون

كه تنها مان نمي گذاري 

 



:: بازدید از این مطلب : 570
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 14 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

عشق عادت نیست

                   عشق غرور نیست

                                    عشق گم شدن است

 

عشق غرق شدن است

                          در دنیایی دیگر

                                             عشق انتظار است

عشق سوختن است

                     عشق واژه نیست

                                    عشق حرف نیست

                                                        عشق معناست

عشق تجربه نیست

            عشق نمی داند تو کیستی

                                     بزرگی یا کوچک

                                                    خبره ای یا نادان

                                                                  عشق عشق را می شناسد

 

 

ولی امروز زمانه بی وفا شده

                       من به تو ایمان دارم اعتقاد دارم

                                                اما می ترسم زمانه نگذارد

 

 چرا که عشق حرف شده

                                 عشق واژه شده

                                                  عشق عشق نیست

مدتهاست که در دل ها مرده

هوس را نامش عشق گذاشته اند

                                                                      و من می ترسم

می خواهمت اما می ترسم

                             می خواهم فدایت شوم

                                                              با تو بمانم

 

در آغوشت بخوابم

                      غم خوارت باشم

                                         به یادت باشم

                                                     به تو دل بسته شوم

                                                                       با تمام وجود عاشقت شوم

اما می ترسم

                  که اگر فراموشم کنی چه کنم؟

 

پس بیا

 

          به چشمانم نگاه کن

                                  وبگو

                                       که مرا دوست داری

 

تا باور کنم

               که عشق تو حرف نیست

 

تا دست تو را بگیرم

                       تا با تو زندگی کنم

                                             تا یکی شویم

                                                         و با هم به اوج برسیم

 

        و ثابت کنیم که

 

                    هنوز عشق زنده است...

 

عاشقانه نوشتن برايت به معناي اين نيست بخواني و لذت ببري

يعني اينكه بداني هنوز قلبي برايت ميتپد

دوست دارم امير جون

|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 13 شهريور 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد