نوشته شده توسط : sara jooon

 

 

سلام دوستون دارم

نظر يادتون نره



:: بازدید از این مطلب : 476
|
امتیاز مطلب : 99
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 17 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

دوباره سلام

ماه رمضان هم تمام شد ماه ميهماني خدا هم تمام شد آخ كه چقدر دلم براش تنگ ميشه

تو اين ماه مبارك و قشنگ بيشتر با خدا دوست بودم حرف ميزدم و خدا جوابمو ميداد

خدا جون خداي خوبي هاي بزرگ و مهرباني هاي بي كران

دلم ميخواهد فاصله هارا از ميان برداري هم فاصله ي خودم با تو هم فاصله من با او

خدا يا همه مريض ها را زود تر به سلامتي باز گردان

بي پناهان را پناه ده  و بيچارگان را چاره

آدماي زيادي هستن افتادن ته چاه ته چاه هاي عميق منتظرن منتظر تو كه براي و يك باره ديگه بهشون بگي كه راه  برگشت هست كه تو هستي بزرگيت هست

خدايا دلم براش تنگ شده

دوستم داره

دوستش دارم اما فاصله  روي  زمين بينمون زياده

خدايا ميخوام موضوع رو به مامانم بگم اما ميترسم آره چي ميشد من هنوز بچه باشم

اي اي اي

چون آدما وقتي بچه ان همه چيز رو بدون ترس ميگن بي ريا به زبون ميارن

اما حالا همه براي حرف هاشون مِن مِن مي كنن براي هر حرفي دليل دارن توجيه ميكنن اصلا .....

خدايا تو اين دنيا من عاشقم يه عاشق تنها يه عاشقي كه دلش ميخواد با همه باشه اما نميشه

يه ياره خوب دارم پشتمه  يه پشته محكم مي تونم بهش اعتماد كنم تو اين دنياي بي اعتمادي  اما ميخوام به همه بگم دوسش دارم

ولي

ميترسم

ميترسم

ميترسم

نمي دونم چرا

دوسِت دارم خدايا تنهام نزار نه منو نه اميرمو

يه كاري كن موضوع رو بتونم به مامانم بگم

دوسِت دارم ..........

 

S.A



:: بازدید از این مطلب : 689
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : 16 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

كاش می شد عشق را معنا کنیم
کاش می شد خنده بر دنیا کنیم

کاش بودی از دل من با خبر
گریه ام میکرد بر قلبت اثر

کاش می شد مرهم زخمم شوی
کاش می شد همدم عشقم شوی

کاش می شد خواب را تعبیر کرد
کاش می شد عشق را تفسیر کرد

کاش می شد مثل باران می شدیم
کاش می شد رعد و طوفان می شدیم

کاش می شد عشق را بهتر شناخت
نغمه ای از عشق و از مستی نواخت

کاش می شد عشق را معنا نمود
عاشقی و عشق را با هم سرود

 

و من اين كار را كردم بيي ريا و صادقانه .....

و تو يارم بودي هميشه

و ميدانم باز هم خواهي بود...

S.A

 



:: بازدید از این مطلب : 557
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 15 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

توي اين لحظه ي خالي

تو ي اين اتاق خلوت

انگاري كسي رسيده

كسي كه خاطره هامو با خودش اين جا آورده

انگاري 22 ساله پنجره بارون نخورده

دوسِت دارم لبالب

 ميسوزه عشقم از تو

پر ميشم از اسمت

تو هر ثانيه هر شب

 

من نميدونم چطور شد

من چجوري دل سپردم

من فقط ديدم كه چشماش پره بارونه و خواهش

عاشقونه منو برده

تا ته حس نوازش

 

تقديم به نفسم كه اگه نباشه ممكن نيست منم زنده باشم

دوست دارم امير جون

 



:: بازدید از این مطلب : 529
|
امتیاز مطلب : 104
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : 14 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

بيشتر از آنچه که تصور ميکنی دوستت دارم

و

بيشتر از آنچه باور داری عاشق توهستم
بيشتر از هر عشقی بر تو عاشقم و بيشتر از هر ديوانه ای مجنون تو هستم.
عزيزم من محتاج تو هستم و بدون تو زندگی برایم مفهومی

 

جز تاريکی و سياهی ندارد!
دوستت دارم چونکه ميدانم تو نيز مرا دوست ميداری ،

 

دوستت دارم چونکه مرا باور داری و مرا لايق آن قلب پر از محبتت ميدانی!
تنها آرزويم اين است که تا آخرين لحظه زندگی ام در کنارتو باشم

 

و جز اين از خدای خويش هيچ آرزويی را ندارم
عزيزم اين قلب کوچک و شکسته و پر از عشق من تنها هديه ای است

 

از طرف من به تو!
از تمام دنيا تنها همين قلب کوچک را دارم ، همين و بس!
عزيزم تا پايان با تو می مانم چونکه تنها تو هستی که

 

معنای واقعی عشق را به من ابراز کردی و آموختی!
آموختی که عشق يعنی تا پايان زندگی ماندن و تا پایان زندگی دوست داشتن!
عزيزم به جز تو کسی برای من دوست داشتنی نيست و

 

به جز تو کسی لايق اين قلب بی طاقت من نيست
هر جای دنيا که هستی بدان که در اين دنيای بزرگ

 

کسی هست که عاشق و ديوانه تو می باشد !
هر جای دنيا که هستی بدان که من به انتظار تو می مانم تا تو را ببينم و

 

در آغوش خود بفشارم!
عزيزم دنيا خيلی بزرگ است ، اين دنيا پر از عاشق و معشوق است ،

 

پر از ليلی و مجنون است، اما همه عاشقان يک سو ،

 

و من و تو نيز يک سوی ديگريم!
عزيزم تو دومين قبله عبادت منی و در همه لحظه ها بعد از خدا

 

تو را عبادت ميکنم!

 

عزيزم بدون تو ،جايی در اين دنيای بزرگ ندارم ،

 

و تنهاتر از من ديگر تنهايی نيست!
تو همان دنياي منی عزيزم ، به هر زيبايی های اين دنيا که

 

می نگرم تو را ميبينم .
دوستت دارم عزيزم خيلی دوستت دارم ،

 

آنقدر دوستت دارم که ديگر هيچگونه جای ابرازی برای آن نيست!
مستم از اين عشق تو ، و پريشانم از غصه های تو و گريانم از اشکهای تو!
با تو پر از اميدم ، و رنگ خوشبختی را خوش رنگ از گذشته می بينم
با تو قلب من خوشبخت ترين قلب دنياست ، با تو اين دنيا برايم همان بهشت است!
عزيزم دوستت دارم … چون که در ميان اينهمه عاشقان تو

 

توانستی بمانی با قلبم ، بسازی با احساسم و درک کنی زندگی ام را !
عزيزم دوستت دارم… چون که اين قلب کوچک و پر از عشق مرا

 

در قلبت طلسم کرده ای و نگذاشتی هيچ کس ديگر قلب مرا از تو بگيرد !
اينبار با فرياد ، با چشمهای گريان ، با قلبی عاشق ،

 

با اراده و با احساسی پرا از دوست داشتن ميگويم که

 

دوستت دارم تا همه عاشقان فرياد مرا بشنوند و

 

به من بنگرند و شرمنده شوند!

 

عاشق ات هستم و ميمانم

دوستت دارم و عاشقانه ستايشت ميكنم

S.A


 

 



:: بازدید از این مطلب : 502
|
امتیاز مطلب : 108
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 14 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می كرد كه زیبا ترین قلب را درتمام آن منطقه دارد.

جمعیت زیاد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود و همه تصدیق كردند كه قلب او به راستی زیباترین قلبی است كه تاكنون دیده‌اند. مرد جوان با كمال افتخار با صدایی بلند به تعریف قلب خود پرداخت.

ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت كه قلب تو به زیبایی قلب من نیست. مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام می‌تپید اما پر از زخم بود. قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تكه‌هایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نكرده بودند برای همین  گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد. در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت كه هیچ تكه‌ای آن را پرنكرده بود، مردم كه به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود می‌گفتند كه چطور او ادعا می‌كند كه زیباترین قلب را دارد؟


مرد جوان به پیر مرد اشاره كرد و گفت تو حتماً شوخی می‌كنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه كن؛ قلب تو فقط مشتی زخم و بریدگی و خراش است .

پیر مرد گفت: درست است. قلب تو سالم به نظر می‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمی‌كنم. هر زخمی نشانگر انسانی است كه من عشقم را به او داده‌ام،  من بخشی از قلبم را جدا كرده‌ام و به او بخشیده‌ام. گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است كه به جای آن تكه‌ی بخشیده شده قرار داده‌ام؛ اما چون این دو عین هم نبوده‌اند گوشه‌هایی دندانه دندانه در قلبم وجود دارد كه برایم عزیزند؛ چرا كه یاد‌آور عشق میان دو انسان هستند. بعضی وقتها  بخشی از قلبم را به كسانی بخشیده‌ام اما آنها چیزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اینها همین شیارهای عمیق هستند. گرچه دردآور هستند اما یاد‌آور عشقی هستند كه داشته‌ام. امیدوارم كه آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه‌ای كه من در انتظارش بوده‌ام پركنند، پس حالا می‌بینی كه زیبایی واقعی چیست؟

مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی كه اشك از گونه‌هایش سرازیر می‌شد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم كرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشه‌ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه كرد؛ دیگر سالم نبود، اما از همیشه زیباتر بود زیرا كه عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ كرده بود...

 

قلبم را با صداقت تقديمت ميكنم

ميدونيد در تمام مدتي كه ميشناسمش در تمام مدتي كه با هم آشنا شديم فاصله زمينيه زيادي بين ماست اما در حقيقت روحمون يكيه  هر وقت به آسمون نگاه ميكنم ميتونم وجودش رو كنارم احساس كنم و اين عشق واقعيه پس به خاطر همين

دوست دارم عزيزم.

S.A

      


 

 



:: بازدید از این مطلب : 596
|
امتیاز مطلب : 110
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 14 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

يه سلام اول به خداي مهربون كه خالق اين دنيا و عاشقاست

و

بعد يه سلام به عشقم امير

و بعد هم يه سلام به همه دوستاني كه به اين وبلاگ سر ميزنن


 

روز اول شوخي شوخي عاشقت شدم

روز دوم آرام آرام دلبستت شدم

روز هاي بعد و بعدش ديدم ديوونت شدم

اما واقعا ميفهمم حالا اصلا نمي تونم ازت دل بكنم چون دوست دارم خيلي خيلي زياد!!!!

 

 

 

خدايا هممونو يكم به خودت نزديك تر كن

طعم عشق را به يادمان بياور

  و فاصله هارا به چشممان

  خدا  چقدر بزرگي و  چقدر مهربون

كه تنها مان نمي گذاري 

 



:: بازدید از این مطلب : 593
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : 14 شهريور 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : sara jooon

عشق عادت نیست

                   عشق غرور نیست

                                    عشق گم شدن است

 

عشق غرق شدن است

                          در دنیایی دیگر

                                             عشق انتظار است

عشق سوختن است

                     عشق واژه نیست

                                    عشق حرف نیست

                                                        عشق معناست

عشق تجربه نیست

            عشق نمی داند تو کیستی

                                     بزرگی یا کوچک

                                                    خبره ای یا نادان

                                                                  عشق عشق را می شناسد

 

 

ولی امروز زمانه بی وفا شده

                       من به تو ایمان دارم اعتقاد دارم

                                                اما می ترسم زمانه نگذارد

 

 چرا که عشق حرف شده

                                 عشق واژه شده

                                                  عشق عشق نیست

مدتهاست که در دل ها مرده

هوس را نامش عشق گذاشته اند

                                                                      و من می ترسم

می خواهمت اما می ترسم

                             می خواهم فدایت شوم

                                                              با تو بمانم

 

در آغوشت بخوابم

                      غم خوارت باشم

                                         به یادت باشم

                                                     به تو دل بسته شوم

                                                                       با تمام وجود عاشقت شوم

اما می ترسم

                  که اگر فراموشم کنی چه کنم؟

 

پس بیا

 

          به چشمانم نگاه کن

                                  وبگو

                                       که مرا دوست داری

 

تا باور کنم

               که عشق تو حرف نیست

 

تا دست تو را بگیرم

                       تا با تو زندگی کنم

                                             تا یکی شویم

                                                         و با هم به اوج برسیم

 

        و ثابت کنیم که

 

                    هنوز عشق زنده است...

 

عاشقانه نوشتن برايت به معناي اين نيست بخواني و لذت ببري

يعني اينكه بداني هنوز قلبي برايت ميتپد

دوست دارم امير جون

|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : 13 شهريور 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد